تفسير آيه 195 سوره بقره : « و انفقوا في سبيل الله ولا تلقوا بايديكم الي التهلكة ، و احسنوا، ان الله يحب المحسنين . اموال خود را در راه خدا انفاق كنيد، و به دست خودتان خويشتن را به هلاكت ميندازيد؛ و احسان كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست ميدارد».
1ـ انفاق: انفاق يعني انسان مالي را از تصرف خويش بيرون كند و به مالكيت ديگري در آورد.1 البته اين معنا ، تفسير خاصي از انفاق است، چرا كه انفاق ، شامل غير مال هم ميشود . همچنين چيزي كه انفاق ميگردد، ممكن است حق واجب يا مستحب باشد.2
از مجموع تعاليمي كه درباره انفاق رسيده ، ميتوان دريافت كه معناي گسترده آن ، هر هزينه كوچك و بزرگي را در برميگيرد و شامل سرمايهگذاريهاي درست واصولي است . انفاق ضد اتلاف است. شيخ طبرسي در اين باره ميگويد : « اگر كسي مالي را تلف كند ، انفاق ناميده نميشود3».
اگر انسان چيزهايي را كه نياز ندارد رها سازد و مانع تصرف ديگران شود تا زماني كه تاريخ مصرف آن بگذرد، اتلاف كرده است. متقابلاً اگر آنها را تا وقتي كه ارزش استفاده دارند در اختيار ديگران بگذارد ، انفاق كرده است .
انفاق ، عموميت دارد واز پول نقد ، كالاهاي اساسي و ديگر نيازمنديها ، تا آبرو و موقعيت اجتماعي را شامل ميگردد.
2ـ سبيل الله: عنوان « سبيل الله » در تعاليم قرآن و حديثي ، فراوان به كار رفته ، كه هر كار خداپسندانه را در برميگيرد .
صاحب مجمع البيان ميگويد : « هر كار خير و راه نيكي را كه خدا فرمان داده ، سبيل الله است؛ زيرا سبيل يعني راه، و سبيل الله يعني راه به سوي خدا و رحمت وپاداش او4».
بنابراين، هر كار و اقدامي كه با انگيزه خشنودي خدا و سامان جامعه اسلامي صورت گيرد ، فقر و نيازمندي را بزدايد از آسيبپذيري مردمان بكاهد، توانمندي بيافريند و به پيشرفت مادي و تعالي و رشد معنوي مسلمانان بينجامد، سبيل الله است .
در اين راستا سرمايهگذاريها و هزينههايي كه براي امور زيربنايي جامعه مانند ساخت مدرسه، دانشگاه بيمارستان، تجهيزات نظامي ، اصلاح ساختار اقتصادي و توليد ، ساخت سد ، واگذاري زمين براي شكوفايي بخش كشاورزي و ... صورت ميگيرد تا سامان نهادهايي براي پوشش آسيبپذيران جامعه، پرداخت ديون، تأمين مسكن براي نيازمندان، فراهم سازي امكانات ازدواج و حتي هديه اعضا يا خون و ... همه و همه درتعاليم اسلامي ، اقدامات ارزنده شمرده شده ، واگر با انگيزه الهي صورت گيرد ، « سبيل الله » نام دارد .
مصداق « سبيل الله » در شرايط گوناگون ، متفاوت است . همچنين ارزش و پاداش اخروي ، وابسته به نيت و ميزان توانمندي شخص ميباشد و نكته مهم اين كه ، فرد چند درصد دارايي يا درآمد خود را در راه خدا انفاق ميكند. چه بسا پاداش اخروي انفاق ده من گندم از سوي يك كشاورز فقير ، بيشتر از ده كاميون گندمي كه يك مزرعهدار بزرگ در راه خدا ميدهد ، باشد .
3ـ تهلكه: تهلكه هر چيز يا هر كار و اقدامي را گويند كه به هلاكت و نابودي بينجامد9. به معناي تباهي و از بين رفتن است؛ تلهكه ، نيز معنا شده است6.
4ـ احسان: احسان به معناي نيكي ، بخشش و انعام است . راغب در مفردات ميگويد : « احسان فراتر از عدل است؛ زيرا در عدل ، انسان حق ديگران را پرداخته و حق خود را ميستاند ؛ ليكن احسان آن است كه انسان بيش از حق ديگران به آنها بدهد و كمتر از حق خود بستاند. از اين رو، عدل، واجب و احسان ، مستحب است»7.
شيخ طبرسي ميگويد :« احسان يعني نفع نيك رساندن به ديگران . كسي كه همه طلب خود را ميستاند كارش نيك است، ولي محسن ناميده نميشود . چنان كه اگر كسي ، با زشتي نفعي به ديگري رساند، گفته نميشود كه به او احسان كرده است8».
در آيه تهلكه، احسان، در پي امر به انفاق آمده است؛ يعني انفاقي ارزشمند محسوب ميشود كه با احسان همراه باشد و به نيكوترين وجه صورت گيرد. برهمين اساس، انفاقهايي كه مايه تحقير دريافت كننده آن شود، پيامد مطلوب را ندارد.
1ـ اصل اعتدال: اصل اعتدال و تعادل از اصول اساسي دين است. بر اساس تعاليم ديني، آدمي بايد در خوراك، پوشاك، ازدواج، امكانات رفاهي، خواب، كار عبادت و در همه امور، ميانهروي كند و به افراط يا تفريط نگرايد؛ زيرا زيادهروي ، مايه تباهي و كوتاهي و كمانگاري براي انسان زيانبار است. انفاق با سرمايهگذاري وهزينهسازي نيز از اين قانون مستثني نيست و لازم است انفاق كننده حد ميانه را مدنظر قرار دهد .
امام صادق(ع) ميفرمايد:« هر كه همه مالش را در راه خدا انفاق كند كار نيك وپسنديده نكرده است». مقصود از « محسنين » در آيه تهلكه نيز ميانه روان هستند؛ يعني خدا انسانهاي معتدل و ميانهو را دوست ميدارد9.
2ـ توانمندي نظامي: اسلام، دين برهان و منطق، مدارا، چشم پوشي، شكيبايي، و در يك كلام ،دين صلح و سلام ونرمخويي است ؛ اما وقتي در برابر دشمني قرار ميگيرد كه غير از زبان زور نميشناسد و در انديشه سلطهجويي و بردگي ديگران است، براي آزادي و پايداري خود چارهاي جز توانايي نظامي ندارد. اينجاست كه انفاق ( هزينهگذاري ) براي دستيابي به توانمندي نظامي مطلوب ، در اولويت بوده و بجاست كه همه امكانات در راستاي آن به كار گرفته شود.
از اين آيه به دست ميآيد كه دركنار انواع هزينهها و سرمايهگذاريها ، از انفاق براي تجهيز نظامي و افزايش توانايي دفاعي در برابر دشمن غفلت نورزيد و در اين امر كوتاهي نكنيد ،و گرنه خود را به دست خويش نابود ميسازيد .
3ـ توسعه اقتصادي: توانمندي اقتصادي ، زيربناي همه توانمنديهاست و بدون آن جامعه با آسيبهاي فراوان رو به رو ميشود، از فعاليت اقتصادي پويا باز ميماند، بنيانهاي ارزشي و پايبندي به دين نيز متزلزل ميگردد. در نتيجه، با رواج انواع بزهكاري ، بيكاري و فساد، جايي براي رشد و تعالي نميماند .
تعاليم اسلامي ضمن نكوهش فقر، پيامدهاي ويرانگر زيادي را براي آن يادآور شده است. خواست اسلام براي مومنان، توانمندي اقتصادي است، به نحوي كه همه نيازهاي ايشان برآيد. دستيابي به اين توانايي نيازمند سرمايهگذاري است، وگرنه جامعه دچار فقر و عقبماندگي همه جانبه ميگردد و در نتيجه آن، اركان نظام اسلامي فرو ميپاشد؛ ارزشهاي ديني هم به تدريج از دست ميرود و سياستگذاريها و تصميمگيريها به دست ديگران و بسا دشمنان دين ميافتد، و اين همان هلاكت پيشبيني شده در آيه تهلكه ، است.
بنابراين، آيه ميگويد با شناختهاي اصولي، برنامهريزيهاي درست، و مديران كاردان، چالشها و آسيبهاي خود را بشناسيد و براي آن چارهانديشي كنيد؛ با سرمايهگذاري، آشفتگي ها را سامان دهيد و زمينه را براي تأمين نيازها خود فراهم آوريد .
1ـ اصلاح ساختاري (نفي اعضاء گرايي): بارها در قرآن يادآوري شده است كه آسمانها و زمين و هرچه در آنهاست، ملك خداست. حتي مالي كه انسان با زحمت و تلاش خودش به دست ميآورد، مال خداست؛ زيرا با عنايت و خواست و ياري خدا فراهم شده و نهايتاً در دست انسان امانت ميباشد و آدمي موظف است به گونهاي در آن تصرف كند كه مورد رضايت خداوند باشد .
در اسلام رباخواري و كنز ( پساندازهاي انبوه و راكد) و زيادهخواهي بدون توجه به نيازهاي ديگران ، به شدت نكوهيده است. از سوي ديگر « رشد اقتصادي و همگون » و « كسي را در امكانات خود شريك ساختن » مورد ستايش قرار گرفته است.
در پرتو اين نگرش، مواهب طبيعي ( جنگلهاي، مراتع، رودخانهها و درياها ... ) و امكانات موجود در زمين، به ملكيت تام الاختيار عدهاي ثروتمند و صاحبان قدرت قرار نگيرد .
دليل ديگر اين است، كه مانع شكلگيري نظام طبقاتي ميشود، و در چنين نظامي، تودههاي مردم ازامكانات زندگي محروم ميمانند و مال و داراييها در دست گروهي خاص تمركز مييابد . اصولاً نظام طبقاتي تبعيضآميز، به گونهاي كه توصيف شد، پايدار نميماند و دير يا زود فرو ميپاشد. هرچند عمر اين گونه نظامها ممكن است دهها سال و يا قرنها به طول انجامد ، ولي جز سرگوني عاقبتي براي آنها نميتوان انتظار داشت. اين است كه قرآن ميگويد شما در تصرف اموال، بيش از حد يك جانشين و نماينده نيستيد و در واقع مال خود خدا را در راه او هزينه ميكنيد؛ و خداوند با عنايت و لطف خود به شما فراوان ميبخشد؛ اگر چنين كنيد فرجامي كنيد فرجامي نيك خواهيد داشت . پيام آيه تهلكه به افراد توانمند و ثروتمند هم اين است كه اموال را انحصارگرايانه در دستشان خود انباشده نسازيد ، زمينههاي بحران را در جامعه پديد ميآورد و در جامعه شكاف اقتصادي ويرانگر ايجاد نكيند، در غير اين صورت، با شورش، انقلاب، دزدي ، قتل ، آدم ربايي و ... مواجه ميشويد و به دست خويش، خود را هلاك ميسازيد . اين تجربهاي است كه بارها در تاريخ تكرار شده است و نظامهاي توسعه يافته كنوني همواره ميكوشند اكثريت جامعه را از رفاه نسبي برخوردار سازند تا از اين پيامدها بكاهند .
از اين رو قرآن همواره ما را به امتهاي گذشته توجه ميدهد كه چگونه بر اثر ظلم به خود و ديگران هلاك شدند و اثري از آنها باقي نمانده و وعده حتمي و تخلفناپذير خدا اين است كه ظالمان اقتصادي را نابود ميسازد تا مايه عبرت ديگران شوند .
2ـ ارزيابي درست: در تعاليم اسلامي آمده است: « هر كاري زماني دارد كه اگر انسان پيش از آن اقدام كند، پشيمان ميشود، عجله، نابخردي است و قرار در جاي خود، پيروزي است»10. اگر انسان در كارها تدبير كند و با تأمل جوانب آنها را بررسي نمايد، آنها را بررسي نمايد، هرگز پشيمان نميشود.11
يكي از پيامهاي آيه تهلكه نيز همين مطلب است كه فرد و به ويژه جامعه و نظام اسلامي در رفتار خود با ديگر كشورها، در سياست خارجي و مناسبات بينالمللي، و در تصميم به جنگ يا صلح، سنجيده اقدام كند تا از پيامدهاي رفتار سفيهانه و بدون تدبير كه مايه سرنگوني و هلاكت است مصون بماند.
صاحب مجمع البيان در جمله « به دست خويش خود را به هلاكت مياندازيد» در بيان يكي از احتمالات ميگويد:« به جنگي كه در آن احتمال پيروزي نيست و توان دفاعي نداريد ، اقدام نكنيد»12.
در پايان ميافزايد:« آيه تهلكه همه اين وجوه را در بر دارد و منافاتي بين آنها نيست؛ طبق اين آيه ، اقدام برچيزي كه جان انسان را تهديد كند حرام است... زيرا به هلاكت انداختن خويش است ؛ و نيز آيه دلالت دارد بر اين كه صلح با كافران و سركشان جايز است، آنگاه كه امام به خويشتن يا بر مسلمانان بترسد؛ چنانچه پيامبر در سال حديبيه و نيز اميرالمومنين در صفين و امام حسن (ع) با معاويه چنين كردند»20.
همه اينها بيانگر ارزيابي درست پيش از اقدام است و در مسائل اقتصادي نيز كاربرد فراوان دارد. چه بسا انفاقها و سرمايههايي كه بر اثر تدبير نادرست به هدر رفته و كارآمد واقع نميشد و چه بسا طرحها وسياستهاي نسنجيده كه پيامدهاي ويرانگري دارند. آدمي ، حلقههاي زنجيري را در طبيعت نابود ميسازد كه خود نيز در آن قرار دارد و به دست خود ناخواسته خويشتن را نيز هلاك ميسازد.
3ـ نابودي فضائل انساني و بدفرجامي: شكي نيست كه انفاق، يك اصل مبنايي در دين و از اركان ايمان به شمار ميرود و همتاي اقامه نماز، جهاد، عبادت، صبر در راه خدا، اخلاص براي خدا و ... است؛ نشانه صداقت، تعهد، پرهيزگاري، و رسيدن به تعالي و مايه رهايي انسان از ترس و اندوه بوده و آثار جاوداني در زندگي دنيوي و اخروي آدمي دارد؛ در مجموع، فضائل انساني را زنده ميسازد و بر ميزان رشد روحي و معنوي انسان ميافزايد.
4ـ در برابر انفاق، بخل قرار دارد كه آفت توانگري و جوانمردي است. بخل ، نكوهيدهترين خصلتي است، كه جز تنهايي، ننگ و بينوايي در پي ندارد. صفات نيك انساني را از بين برده و به پستي و فرومايگي روحي و رواني انسان ميانجامد.14
« و اما من بخل و استغني ... فسنيسره للعسري15.آن كس كه بخل ورزيده خود را بينياز شمرد... ما او را آماده دشواترين وضعيت خواهيم ساخت16».
« ولايحسبن الذين يبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خيراً لهم ، بل هو شرلهم ، سيطوقون ما بخلوا به يوم القيامة17.»
كساني كه در آنجه خدا از فضل خود به ايشان بخشيده است، بخل ميورزند ، گمان نداشته باشند كه بخل براي آنها بهتر است، بلكه اين شري براي ايشان است، كه در روز قيامت همچون طوقي ( آتشين ) برگردن آنان خواهد افتاد»18.
از امام علي(ع) نقل است:« البخل جامع لماوي العيوب، وهو زمام يقاد به الي كل سوء. بخل ، جامع همه عيبها و بديهاست، و افساري است كه آدمي به هر بدي كشيده ميشود»19.
آيه تهلكه از اين نظر نيز پيامي روشن دارد و ميگويد با انفاق، خود صفات نيك انساني را در خود زنده سازيد و نعمت و رفاه هميشگي را به دست آوريد. بدفرجامي را براي خود رقم نزنيد و زندگي پست و فرومايه را براي خود مپسنديد.
5ـ اهميت احسان: نكته شايان توجه در آيه تهلكه ، امر به احسان در پايان آن است. يعني انفاق ـ كه در مواردي همان سرمايهگذاري و هزينهگذاري امكانات در راه خداست ـ بايد نيك باشد. به اصطلاح، هم حسن فعلي داشته باشد و هم از حسن فاعلي و حسن قابلي ( مفعولي )20 برخوردار باشد. اگر چنين شد، احسان كننده، به برترين درجات ايمان ميرسد، به رحمت خدا نزديك ميشود و به خير دنيا و آخرت نائل ميگردد21.
بنابراين، انفاقي كه از نظر كميت و كيفيت در حد مطلوب نيست، در حسن فعلي آن كاستي وجود دارد؛ و انفاقي كه به شيوه نيك انجام نميگيرد و با منتگذاري و فخرفروشي و تهديد همراه است، از نظر حسن فاعلي نقص دارد؛ انفاقي هم كه در جاي خود صورت نميگيرد و در راستاي آسيبزدايي و رفع نيازها نيست، به لحاظ حسن مفعولي خدشه دارد. اين گونه انفاقها نميتواند سامان بخش حيات اقتصادي و اجتماعي جامعه باشد و پيامدهاي ارزنده و حياتي انفاق را به همراه ندارد.
1ـ مجمع البيان، ج 1و2، ص515.
2ـ المفردات، ص 502 .
3ـ مجمع البيان ، ج 1و2، ص 515.
4ـ مجمع البيان ، ج 1و2، ص 516.
5ـ مجمع البيان ، ج 1و2، ص 515.
6ـ فرهنگ بزرگ جامع نوين ماده، « هلك».
7ـ فرهنگ فارسي معين 1، 158.
8ـ المفردات، ماده « حسن ».
9ـ مجمع البيان ، ج 1و2، ص515.
10ـ مجمع البيان ، ج1و2، ص515.
11ـ الحياة ( ترجمه فارسي )1، 564.
12ـ همان ، ص546ـ545.
13 و 14 ـ مجمعالبيان، ج 1و2 ، ص 516.
15ـ آنچه ذكر شد ، مضمون آيات و روايات است. براي آگاهي به متن آنها و اطلاع بيشتر در اين زمينه ر.ك: الحياة ، ترجمه فارسي، ج 5، ص720 – 665و ج6،ص 131-59.
16ـ سوره ليل (92)، 8و10.
17ـ الحياة ، ترجمه فارسي، ج6 ،ص92.
18ـ آل عمران /180.
19ـ الحياة ، ترجمه فارسي، ج 6 ، ص92 .
20 ـ همان ، ص 94-93.
21ـ تفسير اطيب البيان ، ج2،ص363.
22ـ الحياة ، ترجمه فارسي، ج6 ،ص 641-640.